مجید انتظامی: قطعه «خرمشهر» از آن رزمندگان است
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۲۷۰۶۸
به گزارش «تابناک» به نقل از تسنیم،مجید انتظامی یکی از هنرمندانی است که نامش با آثاری ماندگار در موسیقی ایران میدرخشد. یکی از این آثار، سمفونی خرمشهر است. انتظامی قصد داشت که سال گذشته و پس از 10 سال دوری از صحنه، مجموعهای از آثار ماندگارش را با همراهی ارکستر ملی ایران در تالار وحدت اجرا کند. اجرایی که با چند بار تغییرِ زمان مواجه شد ولی بالاخره به دلیل اتفاقاتی که در کشور رخ داد، به سرانجام نرسید و روی صحنه نرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهریور سال گذشته و هنگامی که مجید انتظامی مشغول تمرین با ارکستر ملی ایران برای اجرا بود، گفتوگویی با او داشتیم که بخشی از آن به سمفونی خرمشهر اختصاص داشت. امروز سوم خرداد و همزمان با سالروز آزادسازی خرمشهر، گزیدهای از صحبتهای مطرح شده از سوی مجید انتظامی در آن گفتوگو را بازنشر میکنیم:
مجید انتظامی: آثاری که من اجرا میکنم، بسترش کلاسیک است. حالا گاهی نیانبان، سنتور، تار، سهتار و کمانچه هم در این ارکستر قرار میگیرند. ولی حماسهی خرمشهر قطعهی سختی است. نوازندگان سازهای مسی وقتی قطعهی «خرمشهر» را مینوازند، لبهایشان پاره میشود. چون مدام در حالِ پُرقدرت نواختن هستند.
وقتی شما قطعهای آرام را با سازهای بادی مینوازید به لبتان زیاد فشار نمیآید چون زیاد فُرته(پرقدرت نواختن) نمینوازید و همه «پیانو»(آرام نواختن) مینوازند. ولی وقتی صد نفر روی صحنه هستند و عدهای فریاد مینوازند، عدهای چوب میزنند، دف و دمام و تیمپانی هم مینوازند؛ آن وقت است که سازهای بادی مجبورند با تمام وجودشان بنوازند. این فشار زیاد باعث میشود که خون به لبها نرسد و فشار زیاد باعث میشود که لبِ نوازنده تاول بزند یا حتی خونریزی کند.
من وقتی آهنگی میسازم و تمام میشود؛ اگر بخواهم آهنگ دیگری بسازم دیگر بلد نیستم. به خودم میگویم چطور باید بسازم، یا آهنگِ قبلی را چطور ساختم.
من با شخصیتِ فیلمها زندگی میکنم. با سعید در فیلمِ «از کرخه تا راین» زندگی کردم. با آن شخصیت شیمیایی شدم، با او تیر میخورم، کور میشوم و... باید اعتقاد داشته باشید که این مرد رفته است و جانش را برای دفاع از مملکت و پَس گرفتنِ قطعهای از این کشور به خطر انداخته است. این دیگر نه شوخی و نه تبلیغات است.
عدهای جانشان را دادند تا خرمشهر را پَس بگیرند. درست در همان زمانی که همه دنیا داشت به صدام کمک میکرد؛ این مردان رفتند و خرمشهر را پَس گرفتند. به این از خودگذشتگی و فدا کردنِ جانشان که ارزشمندترین داشتهی هر انسان است، باید اعتقاد داشت.
کسانی که شیمیایی شدهاند، الان با لوله نفس میکشند. شما کمی نفستان را حبس کنید، ببینید چه فشاری روی آدم میآید. ما راحت نفس میکشیم. این حق هر انسانی است که راحت نفس بکشد. اما این جانبازان نمیتوانند راحت نفس بکشند و باید با لوله اکسیژن را به بدنشان برسانند.
من همیشه فکر میکنم که به این افراد مدیون هستم. قدیمیترین قطعهای که نوشتهام «حماسهی خرمشهر» است. این قطعه حدود 40 سال قدمت دارد. ملودیهای این اثر هنوز در ذهن مردم هست. ملودیهای این اثر هنوز تازه و زنده است. مردم دوست دارند «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف» یا «آژانس شیشهای» بشنوند. چون مردم آن از خودگذشتگی را قبول کردهاند و در دلشان نشسته است. این تِمها مالِ مجید انتظامی نیست؛ این تِمها از وجود اینها بیرون میآید و من فقط آنها را میشنوم.
وقتی در تخیلت موسیقی را شکل میدهی، با فضایی بزرگ با وسعتیِ بسیار زیاد مواجهی. حالا این عظمت را باید روی کاغذی کوچک بیاوری. آنچه در تصور من است آنقدر بزرگ و زیباست که نمیتوان اصلا بیانش کرد. حالا این وسعت و عظمت را باید کوچک کنی و روی کاغذ بیاوری و دست یک نوازنده بدهی تا آن را اجرا کند. پس هیچ وقت آن وسعت و عظمت را نمیشود بیان کرد. در نتیجه باید عذرخواهی کنم که آنچه در مغزم هست را نمیتوانم پیاده کنم و در همین حد از دستم برمیآید. هرچند در همین حدی که کار کردهام هم برخی از این آثار بیش از سیسال عمر داند.
آنچه در ذهن من است خیلی بزرگ است. در وسعت لایتناهی چیزی در ذهنِ آدمی است، حالا باید آن را کوچک و کوچک کنی و دستِ دمام بدهی! دستِ سنج بدهی! ویلن کوچک است، کجا میتواند آن عظمت را ارائه کند.
حماسهی خرمشهر است. همه در حال جنگیدن هستند؛ سازهای مسی در حال کوبیدن هستند، دف و دمام میکوبند، تیمپانی میکوبد، زهیها با تمام وجود مینوازند و همه در حالِ تلاش و نواختن هستند... این جنگ است. خوانندگان گروه کُر هم در حال جنگیدن هستند با این چوبی که میزنند؛ اعتراض و خشم خودشان را نشان میدهند. وقتی برایشان میگویی که جنگ است و شما داری از وطنت دفاع میکنی؛ همه جدی میشوند و چوب زدنشان جور دیگری میشود و صدادهی هم جور دیگری میشود. فهمیدند که این یک مسئله ملی است و فقط برای قشنگی نیست. این خوانندگان هم با بقیه ارکستر از خاکشان دفاع میکنند.
برای همین است که امروز دیدم، چوب زدنِ خوانندگان گروه کُر درست شده است. در اجراهای قبلی نتوانستیم تفهیم کنیم که این چوب برای قشنگی نیست.
خوانندگان گروه کُر که روی صحنه چوب به دست میگیرند، با رزمندهای که برای دفاع میهنش راهی جبهه شده، فرقی ندارد.
یکی از همین دوستانِ موزیسین به من گفت که چرا خودت آثارت را رهبری میکنی. بده به یک نفر دیگر تا ارکستر را رهبری کند. خودت هم بنشین و گوش کن. گفتم آخر حسی که من دارم را هیچ رهبری ندارد. من این نُتها را با پوست و گوشت و خونم نوشتهام. میدانم چطور باید اجرا شود. ولی رهبر دیگری اگر جلوی ارکستر بایستد، میآید و قطعه را اجرا میکند و خیلی خوب هم اجرا میکند. ولی ممکن است این حس در اجرایش نباشد. این حسها در وجود من هست و میتوانم به اعضای ارکستر بگویم. تو که شیپور میزنی؛ این شیپور جنگ است. تو که نیانبان میزنی؛ این آرامش قبل از طوفان است؛ عدهای در خرمشهر آرام نشستهاند و غذا میخورند و با بچههایشان بازی میکنند و به یکباره به آنها حمله میکنند. این توضیحات رنگ موسیقی را عوض میکند. یک بار موسیقی تهاجمی میشود، یک بار ایران شکست میخورد. باور اینکه ما این خاک را پَس میگیریم؛ قطعهی ما ریتمیک و ۸/۶ است ولی در آن خشونت جاری است. همین چوبها در دستِ خوانندگان گروه کُر خودش از خشونت روایت دارد. حالا ما حمله میکنیم. برمیگردیم با همین دست خالی وطنمان را پَس میگیریم.
زندگی من براین اساس ساختهشده و نمیتوانم آن را پنهان کنم. موسیقی حماسی در وجودم هست. هر کاری کنم دست آخر حماسی میشود. موسیقی «از کرخه تا راین» کاملا حماسی است. همان سوتی که داشته از حماسه و ازحنجره میآید.
همه این سازها جایشان مشخص است و داغ دلِ مردم را میگویند. موسیقی یک الفبا دارد که این الفبا را هر کسی بلد نیست. اگر شما از «بوی پیراهن یوسف» خوشتان میآید، موسیقی مهربانی نیست. «از کرخه تا راین» موسیقی ملودرامی ندارد؛ موسیقی خشنی است. خشنونتش در آن نکاتی است که اشاره کردم. درسته که مهربان مینوازد؛ اما در دل خودش خشنونت دارد. اما چرا مهربان مینوازد؟ چون بندهخدایی که شیمیایی شده چه گناهی کرده است. او میخواسته از وطنش دفاع کند؛ میخواسته یک روزی من در این سالن(اشاره به تالار وحدت) کنسرت بگذارم. هر کسی این شانس را ندارد که درباره آن فردِ شیمیایی بنویسد و روزی بیاید در این سالن کنسرتِ همان اثر را برگزار کند. بعضیها این شانس را پیدا میکنند که بتوانند درباره تاریخ مملکتشان چیزهایی بنویسند و برای مردم اجرا کنند و مردم از آنها خوششان بیاید.
در اثر بوی «پیراهن یوسف» و «از کرخه تا راین»، بخشهایی از این آهنگها به اجرای سوت اختصاص داشت. در ضبطِ این اجراها زندهیاد خورشیدفر که نوازنده ارکستر سمفونیک بود، این سوتها را با دهان اجرا میکرد. امروز در ترکیب ارکستر ملی جوانی حضور داشت با گیتارش که این سوتها را اجرا میکرد. شما هم گویا از نواختنِ او بسیار راضی بودید.
منبع: تابناک
کلیدواژه: انتخابات ترکیه 2023 علی اکبر احمدیان برنامه هفتم توسعه دهه کرامت فتح خرمشهر مجید انتظامی موسیقی قطعه خرمشهر حماسه خرمشهر انتخابات ترکیه 2023 علی اکبر احمدیان برنامه هفتم توسعه دهه کرامت فتح خرمشهر خوانندگان گروه ک ر کرخه تا راین مجید انتظامی ی خرمشهر عده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۲۷۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنگیدن برای ذائقهسازی مخاطب موسیقی بسیار سخت شده است
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ زهره سعیدی: گروه موسیقی هوران، به سرپرستی «بهروز قهاری»، تهیهکنندگی «مجید فلاحپور» و خوانندگی «علیرضا جعفرزاده»، ششم اردیبهشت ماه جاری از ساعت ۲۱:۳۰ در تالار وحدت تهران به اجرای کنسرت «عاشقانههای مولانا» خواهند پرداخت. روایتی تازه از آثار مولانا، همراه با اجرای موسیقی سنتی که قطعاً خواهد توانست رضایت بخش عمدهای از مخاطبان موسیقی سنتی را فراهم آورد. بخش نخست میزگرد خبرگزاری آنا با گروه موسیقی «هوران»، روز گذشته به مخاطبان این خبرگزاری پیشکش شد که از این لینک قابل مطالعه است. در بخش دوم، به مرور نظرات «مجتبی اسحاقی»، «ستاره مستفیضی» و «تانیا شیخ» از اعضای گروه هوران را از نظر خواهیم گذراند.
گفتنی است در اجرای پیش روی گروه موسیقی «هوران»، نوازندگی سنتور «فردین فیروزکوهی»، سه تار «مجتبی اسحاقی»، کمانچه «مونا سعیدی» و «امیرحسین عبداللهپور»، عود «ستاره مستفیضی»، تار «معصومه نژادحسن» و «فرخ حقیقی»، سنتورباس «ایلیا سعیدی»، پرکاشن «حامد جوهرستانی»، و حضور گروه کُر به سرپرستی «تانیا شیخ»، بر صحنۀ تالار وحدت تهران رقم خواهد خورد؛ و پایگاه اینترنتی ایران کنسرت، به نشانی www.iranconsert.com همچنان آمادۀ ارایه بلیط این رویداد، به مخاطبان موسیقی خواهد بود.
از نظر شما، امروز چه مسئلهای میتواند به عنوان مهمترین معضل روز موسیقی در کشور به حساب آید؟
مجتبی اسحاقی، نوازنده و مدرس سهتار و مدرس موسیقی کودک: به نظرم تغییر ذائقۀ شنیداری جامعه که سهواً یا عمدا به سمت و سوی سخیف رفته است و از این امر، میتوان به این نتیجه رسید که علت بسیاری از سنگاندازیها همین است و نمیخواهند که ذائقۀ شنیداری مردم در این سطح باشد؛ بلکه میخواهند مردم، همین اشعار سخیف را با همین ملودیهای بازاری بشنوند. در این میان، مارکت موسیقی نیز از این جنس موسیقی پشتیبانی میکند و بنابراین به خوبی میبینید که یک خوانندۀ پاپ، که در میان فیلمهای منتشر شده از اجراهای زندۀ آنان، میتوان دید که همه یا فالش میخوانند و یا پلیبک میخوانند، در ظرف چند ساعت، چندین شب اجرا را سولدآوت میکنند و از سویی دیگر، گروهی با ۷۰ یا ۸۰ نوازنده و با بیش از ۲ سال تمرین، زمانی که اقدام به اجرای زنده و برگزاری کنسرت میکند، در گیشه از آن استقبال نمیشود.
فکر میکنید چه دلیلی دارد؟
خوب، کاملاً مشخص است. گروههای سنتی و تلفیقی رسانه خاصی را در اختیار ندارند و اگر چند اتفاق رسانهای محدود برای گروه میافتد، به واسطۀ دوستان رقم میخورد. در کل میخواهم بگویم که این تغییر ذائقۀ شنیداری بسیار مؤثر است و به همین دلیل است که اساساً از این دست از ماجراها در موسیقی استقبال نمیشود.
در چندین سال اخیر میبینیم که بسیاری از جوانان و نوجوان به سمت و سوی یادگیری و آموزش موسیقی سنتی میآیند. نظر شما در این زمینه چیست؟در ده سال آینده چه کسی میخواهد در این کشور عود، کمانچه، قیچک و نی بنوازد؟
اجازه بدهید من این موضوع را نپذیرم؛ چرا که اگر بخواهیم نسبت گرایش جوانان و نوجوان به موسیقی سنتی نسبت به موسیقی پاپ را برای آموزش در نظر بگیریم، یک به ده هم نیست. بنده هم، آموزشگاه موسیقی دارم و این نسبت، یک به ده هم نیست. ما در حال حاضر برای کودکان کلاس موسیقی تخصصی کودک برگزار میکنیم و زمانی که هنرجویان میخواهند فارغالتحصیل بشوند و وارد حوزۀ ساز تخصصی بشوند، واقعاً من ساعتها زمان میگذارم؛ با والدینشان و با خودشان صحبت میکنم و آنها را ترغیب میکنم تا به سمتوسوی سازهای سنتی بروند و یا مثلاً به سمت سازهای خاصتر، اما دیده میشود که مثلاً از هر ۱۰ هنرجو، ۹ نفر میخواهند به سمت سازهایی مانند پیانو، ویولون و یا گیتار بروند و آن یک نفر هم، سنتور را انتخاب میکند. اینجاست که باید پرسید پس ۱۰ سال آینده، چه کسی باید قانون این مملکت را بزند؟ چه کسی عود، چه کسی کمانچه، چه کسی قیچک و چه کسی نی در این مملکت بنوازد؟
ما از حدود ۱۰۰ فارغالتحصیلی سازشناسی، تنها ۱ نفر تمایل داشت که به سمت سازنی برود، آن هم به این دلیل بود که پدربزرگ او نی مینواخته است، که در آخرین لحظات، پدر و مادرش به این نتیجه رسیدند که اگر برود پیانو آموزش ببیند برای او خیلی بهتر است و من، بسیار تلاش کردم که این یک نفر را به سمت ساز نی بفرستیم.
در طول مدت ۱۵ یا ۱۶ سالی که من در حال فعالیت تخصصی در حوزۀ کودک هستم، تا به امروز تنها توانستهایم به اندازۀ انگشتان دو دست، بچهها را راضی کنم که به سمت سازهای سنتی بروند و آنها را در این مسیر نگاه دارم. مثلاً کسانی بودهاند که به اصرار من، سمت سازهای تنبک، دف و سنتور رفتهاند و پس از مدتی این سازها را رها کردهاند.
نوآموزان موسیقی گرایشی به سمتوسوی سازهای ایرانی ندارند
فکر نمیکنید که شاید این کمکاری از سوی جامعۀ هنری ما صورت گرفته باشد که شاید تا به امروز سازهای مختلف را آن گونه که باید به علاقهمندان جوان و نوجوان موسیقی نشان ندادهاند؟
بله این هم هست. کمترین و کوچکترین دلیل در این زمینه این است که انتشار تصویر ساز در صدا و سیمای این مملکت ممنوع است. خیلی جالب است که صدای ساز ممنوع نیست، اما تصویر آن ممنوع است و شاید، به همین دلیل است که امروز، بسیاری از هنرجویان و نوآموزان موسیقی میخواهند به سمت و سوی سازهای غیر ایرانی بروند و نسبتها در آموزشگاهها، کاملاً مشخص است که مثلاً استاد قانون در آموزشگاه ما ۳ هنرجو بیشتر ندارد، اما در ۴ روز از ۷ روز هفته برای ساز گیتار در همین آموزشگاه ۲ مدرس داریم. ۷ روز هفته مدرس پیانو داریم، ۴ روز در هفته مدرس ویولون داریم و همۀ کلاسها کیپ تا کیپ هنرجو دارند و حتی بسیاری از هنرجویان نیز برای شرکت در کلاسهای آموزش سازهای کلاسیک و غربی در لیست انتظار هستند. اما با این که زمان آموزش یکسان و در عین حال، ادوات سازهای ایرانی، نسبه به دیگر سازهای خارجی بسیار ارزانتر است، کلاسهای آموزش سازهای ایرانی بسیار خلوتتر از کلاسهای آموزش سازهای کلاسیک است. ما به همین نسبت به در آینده به مشکل میخوریم و صندلی یک سری از سازها، در آینده بر روی صحنهها خالی خواهد ماند.
جنگیدن برای ذائقهسازی مخاطب موسیقی بسیار سخت شده است
از نظر شما چه تفاوتهایی میان نسل گذشتۀ موسیقی با نوآموزانی که به تازگی در این مسیر ورود میکنند وجود دارد؟
ستاره مستفیضی، نوازنده و مدرس عود و مدرس موسیقی کودک: باید گفت که نسل ما، نسلی بودند که والدین آگاهتری داشتند و ذائقۀ شنیداری سالمتری داشتند و اگر خودشان چیزی از موسیقی نمیدانستند، حداقل تا حدی اهل تفکر بودهاند؛ یعنی اهل جستجو بودند، بررسی میکردند. بحث من جدا بود ، چرا که ساز من را انتخاب کردند و من را در این مسیر قرار دادهاند، اما خانوادههای بسیاری باید به دنبال صدای درست و آن جنس از موسیقی میگشتند که به نظرشان خوشایند بوده است.
به نظر شما چه تحولاتی جنس موسیقی از دهههای گذشته تا به امروز را دستخوش تغییرات کرده است؟
باید پذیرفت که بسیاری از موسیقیهای سخیف دهۀ ۶۰، از بسیاری از موسیقیهای فاخر امروزی با کیفیتتر بوده است. وقتی ما امروز، یک سری والدین داریم که متولدین دهههای ۶۰ و ۷۰ هستند و گوش آنها از یک سری موسیقی غلط پر شده و حتی موسیقی درست را نمیشناسند و زمانی که در حوزۀ تبلیغات موسیقی، وضعیت رسانه و صدا و سیمای ما این چنین است، ما نمیتوانیم انتظارات ویژهای داشته باشیم. امروز فرهنگسازی بسیار سخت شده است و در این میان، نه میتوان به بچهها خرده گرفت و نه به خانوادهها.
جنگیدن برای ذائقهسازی بسیار سخت شده است/قدرت پشت محتوا و موضوعات سخیف است
ما همۀ توان خود را به کار میگیریم و با سازهایمان، برخی از ملودیها را میزنیم که شاید مورد علاقۀ خودمان نیست، اما به ناگزیر، باید نسل جدید موسیقی را، وادار کنیم تا ملودیهایی را که دوست دارد، با صدای سازهای ما بشوند، ببیند که این سازها چه صدایی دارند و شاید گشت و به محتوای اصلی موسیقی علاقهمند شد. متأسفانه باید گفت که امروز، ذائقهسازی بسیار سخت شده است و قدرت پشت محتوا و موضوعات سخیف است و این موضوع، تنها به موسیقی محدود نمیشود، در سینما، تئاتر و ادبیات نیز مشاهده میشود.
امروز بسیاری از رمانهای جدید افتضاح هستند، جز آثار نویسندگان معدودی که دانش ادبیات دارند، آثاری در بازار کتاب ارائه میشوند که نمیتوان آنها را خواند و زمانی که شما، ۱۰ صفحۀ اول کتاب را میخوانید، باید آن را کنار بگذارید و اگر این آثار را با آثار نویسندگان دهههای ۵۰ و ۶۰ مقایسه کنیم، میبینیم که چه شاهکارهایی داشتهایم.
همۀ این مسائل به مرور زمان دست به دست هم دادند، جلو آمدهاند و باید پذیرفت که این جنس از ذائقهسازی عمداً صورت گرفته است. این روند در سینما و سریالسازی نیز وجود دارد و باید پرسید که آیا شما میتوانید سریالسازی این دهه را با دهههای گذشته مقایسه کنید؟ به هیچ عنوان. این موضوع در همۀ ابعاد فرهنگی در این کشور وجود دارد و حالا، اگر تو تصمیم داشته باشی که بجنگی برای این ذائقهسازی، قطعاً مسیر سختی را پیش رو خواهی داشت. واقعاً انرژی بسیار زیادی را میطلبد و به همین خاطر است که اکثراً با شروع این مسیر، تا نقطهای حرکت میکنند و بعد رهایش میکنند.
همین چند روز پیش قطعۀ آقای علیرضا قربانی برای سریال «مست عشق» منتشر شد. آیا شما فکر میکنید که ایشان برای دریافت مجوز، اقدامی کردهاند؟ قطعاً نکردهاند، اما ما باید اقدام کنیم، چرا که این تبعیضها همیشه وجود داشته و همچنان ادامه دارد.
به نظر شما فعالیت گروهی در موسیقی سنتی امروز چگونه رقم خورده است؟
من تصور میکنم گروههای محدود موسیقی سنتی ایرانی، مانند گروه هوران که در حال فعالیت هستند، واقعاً خیلی میجنگند. من در سال چهارمی که در حال فعالیت در کنار گروه «هوران» هستم، میبینم که «بهروز قهاری» در جایگاه سرپرست گروه، چه اقداماتی را انجام میدهند. بحث مسئولیت گروه با آقای قهاری است و به همین دلیل، فشارهای زیادی را متحمل میشوند، اما باید گفت که تکتک اعضای گروه خسته شدهایم. تکتک ما، بارها و بارها گفتهایم که خسته شدهایم و گفتیم بس است دیگر، به هزار و یک دلیل ادامه نمیدهیم. فشارهای بسیار زیادی بر روی ما وجود دارد، از جمله فشارهای کاری، خستگیهایمان، فشارهایی که برای دریافت مجوز متحمل میشویم؛ اما همانگونه که بارها و بارها گفتهایم، چون شکل گروه به شکل یک خانواده نزدیک شده است، باز هم دور هم جمع شدهایم؛ باز گفتهایم اشکال ندارد و درستش میکنیم و امروز، تصور میکنم که اگر همین تلاشهای خرد را نیز انجام ندهیم، فکر میکنم که دیگر نتوان کاری کرد، یعنی همین اندازۀ باقیماندۀ موسیقی سنتی ایرانی نیز از دست میرود.
اگر تنها ذائقۀ یک نفر را تغییر بدهیم، کار خود را کردهایم
در حوزۀ مباحث اقتصادی و امرار معاش از طریق موسیقی چه نظری دارید؟
به نظر من مبحث اقتصادی در موسیقی یک شوخی است، حتی برگزاری سالی چندین بار کنسرت هم شوخی است. این بدان معناست که عواید حاصل از هر سانس اجرا، نمیتواند هزینههای یک تایم تمرین را پوشش دهد و ما فقط یک عشق میگذاریم، به امید این که شاید فقط یک نفر خوشش بیاید و ذائقۀ او تغییر کند، که اگر این اتفاق بیفتد، ما کار خود را کردهایم و اگر بیشتر بود که فبها، اما معتقدم که این تغییر ذائقه، نفر به نفر هم باید اتفاق بیفتد.
به حرکت «نسل زد» و «آلفا» امیدواریم
به نظر شما، در دهههای آینده وضعیت موسیقی سنتی در کشور چگونه خواهد بود؟
به شخصه، به نسل زد و آلفا امید بسیاری دارم، برای این که میدانم موجودات عجیب و غریبی هستند و حتی اگر بتوان تعداد محدودی از این افراد را هدایت و راهنمایی کرد، اینها بچههای به شدت باهوشی هستند و بر عکس نسل ما که سعی میکردیم از هر مهارتی، یک گوشه را برداریم و این موضوع برای ما بسیار خوب بود و نشانۀ کمال به حساب میآمد که من از هر چیزی، یک قسمتی را بلد هستم، بچههای این نسل، واقعاً تا جایی که من میبینم، با یک هدف مسیر زندگی خود را جلو میبرند و تا جایی که میتوانند، هدف خود را ادامه میدهند، تمام مطالعاتشان روی همان موضوع متمرکز میشود و حتی بازیهایشان را هم در همین دسته انتخاب میکنند و نسلی هستند که که دیگر مثل ما حرف گوش نمیدهند.
دنیا به گونهای پیش رفته که امروز، دیگر ارائۀ هنر، به استیج تالار وحدت و تالار رودکی محدود نمیشود و این نسل، هر جوری که میتواند خود را ارائه میدهد و محدود نمیکند و اگر ما و امسال ما، از ادامۀ مسیر ناامید نشویم و بتوانیم آنها را اندکی هدایت و راهنمایی کنیم، میتواند اتفاقات خوبی رخ دهد تا نسل بعدی موسیقی کشور امیدوار کننده باشد و من به این موضوع امیدوار هستم.
اعضای گروه کُرال چند نفر هستند و در چه قطعاتی از این کنسرت به اجرا میپردازند؟
تانیا شیخ، سرپرست گروه کرال «هوران»: ما برای کنسرت پیش رو، تعداد ۲۲ نفر همخوان در نظر گرفتهایم و این در حالی است که ما گروه گستردهتری در حوزۀ کُرال داریم. تلاش کردیم که در این اجرا از برگزیدگان استفاده کنیم. تنها ۲ یا ۳ قطعه در این کنسرت برای سازهای کوبهای تنظیم شده است و گروه همخوان در مابقی قطعات، گروه «هوران» را در اجرا یاری خواهد کرد.
چه چالشهایی در حوزۀ فعالیت گروه همخوان بانوان در کشور وجود دارد؟
نخستین نکتهای که میتوان در این خصوص به آن اشاره کرد، این است که اگر بخواهیم موضوع را از نظر تکنیکی مورد بررسی و موشکافی قرار بدهیم، باید بگوییم که این شکل از چینش در گروه کُر اصلاً درست نیست و اگر گروه کُر بخواهد شکل واقعی خود را داشته باشد، باید تعداد آقایان از تعداد بانوان کمتر باشد، اما متأسفانه زمانی که این اتفاق میافتد و ما را محبور میکنند که تعداد نفرات آقایان را بیشتر از خانمها در نظر بگیریم، این امر موجب میشود که واقعیت فعالیت گروه کُرال مشخص نباشد و آن تلاشی که اتفاق افتاده که خانمها بتوانند بیایند و خود را نشان بدهند، اصلاً در اجراها مشخص نمیشود، چرا که حجم فرکانس صوتی آقایان بسیار بیشتر است و آن بالانس صوتی که باید، در این دست از اجراها اتفاق نخواهد افتاد.
فکر میکنید با وجود تمامی مشکلاتی که امروز در این حوزه وجود دارد، اگر حوزۀ کاری دیگری را انتخاب میکردید، فعالیت کردن در این عرصه برایتان راحتتر نبود؟
من در زمانی که داشتم به این فکر میکردم که در دانشگاه چه بخوانم و حرفۀ من چه باشد، به هر چه که فکر میکردم، نمیتوانستم آن را تحمل کنم. حتی خیلی از افراد به من گفتند که شما چرا میخواهید موسیقی بخوانید، به خصوص این که شما خانم هستید و در ایران فعالیت میکنید، همین که در رشتهای تحصیل کردم که آن را دوست داشتم، برای من بس است؛ اما، چون برای رسیدن به آن تلاش بسیاری کردهام، بالأخره یک راهی پیدا کردهام که از آن درآمد داشته باشم، یا بتوانیم به برگزاری همین اجراها دست بزنیم که شاید اندکی بتوانیم خود را نشان بدهیم.
انتهای پیام/